انتخابات مجلس نزدیک است و اراده ها براین است که مجلس پیشرو مجلس باشد، انشاءالله.
اما این روزها متاسفانه دیده میشود برخی به جای قدم برداشتن در راه مجلسی که عصاره فضائل ملت باشد، آگاهانه یا ناخودآگاه، جوری قدم برمی دارند که فرهنگ منفیبافی و پایدار کردن رذائل اخلاقی و رفتاری در سطح جامعه، رو به پر رنگی گرفته است. متاسفانه دیده میشود انتشار و بازگو کردن مطالب و گفتگوهایی آمیخته به شبهه، ظن و گمان، توهین، تهمت و افتراء، دروغ بافی و سناریو سازی، رفتارهای این روزها شده است.
لذا همین جا باید ترمز کرد که، عزیزانِ به باطن دلسوز، با کدام هدف، چنین شتابان؟
آسایش دوگیتی تفسیر این دوحرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
به هر قیمتی بدنبال رای بیشتر بودن، مخصوصا در فضای مجازی و گروه های منظم و هدفدار، راه رسیدن به مجلسِ در راس امور نیست، باید قبول کرد که تاکنون برخی ابزارها و رفتارها نتوانستهاند و نخواهند توانست، حاصلی استوار و پایدار ارائه دهند. ظاهرا برخی هیچ ابائی ندارند که بداخلاقی در جامعه ترویج پیدا کند، دوقطبی در شهری یا منطقه ای حاکم شود! تا ایشان به فکر هدف مدنظر و به نوعی ء شدن خویش دست یابند! به راستی نامزدی که اینگونه افراد از آنها دم میزنند، اگر به مجلس راه یابد چه عملکردی دارد؟ بنظرتان،تعریف اینان از اتحاد، همدلی و وحدت چیست؟ آیا اتهام ، شبههافکنی و دوقطبی سازی در گروه ها و سلایق مختلف ابزارهای شکست یک جامعه نیست؟
بهتر است نامزدهای نمایندگی مجلس بیشتر دقت کنند که تحرکات طرفدارانشان نمایانگر چهره نامزد است و مردم خوب میفهمند که: از کوزه همان برون تراود که در اوست.
اما در این برهه انتخاباتی، نباید اجازه بداخلاقی، دوقطبی سازی، مراد و مریدسازی داده شود، و لازم است با پر رنگتر کردن امر به زیباییها و نهی از زشتیها، جلوی این تهاجم فرهنگی-انتخاباتی را گرفت.
باشد که به یاری خداوند مجلس پیشرو، مجلسی اخلاقمدار، قانونمدار و ناظر بر امور باشد.
۱۴ آبان نامیده شده به روز فرهنگ عمومی تا انگشت اشاره به شورای فرهنگ عمومی نشانه رود که در ان مهمترین رکنهای فرهنگی یک شهر عضوند و بایستی برایش برنامهریزی کنند.
لذا برنامهریزی برای فرهنگی که اختلاف دیدگاهها در تعریف آن از کسی پوشیده نیست، بر عهده این شوراست. عدهای به بصورت کلی فرهنگ را دارای ظاهری و باطنی میدانند. این شورا قرار است برای آنکه فرهنگ عمومی را: روابط بین فردی، طلاق، اعتیاد، اموزش های مختلف ، مشارکتهای اجتماعی، اراستگی، تجملگرایی، فحشا، رابطه بازی، فرهنگ محیط زیست، مطالعه، احترام، متانت و حتی ایمنی را اصلاح و ارتقاء دهد، بین صاحب نظران و کارشناسان، هماهنگی ایجاد و طرحهایی را برای رسیدن به اهداف فرهنگ عمومی برنامهریزی نماید.
اینکه وضعیت شهر ما، در ۲۱ شاخص فرهنگی تعریف شده چگونه است و کدام شاخصها اولویتدار است، از جمله تدابیری است که این شورا حتما بررسی و تدبیر کرده است، اما سوال اینجاست:
آیا کسی میداند در این سالها این شورا با فرهنگ عمومی چه کرده است؟
آیا اعضاء این شورا، توانستهاند دغدغههای فرهنگی شهر را مرتفع نمایند؟
آیا اعضاء این شورا، حرفهای دغدغهمندان فرهنگی شهر را شنیدهاند؟
ایا اعضاء این شورا، دغدغه فرهنگی دارند؟
آیا عملکردی از شورای فرهنگ عمومی شهرستان بافق ارائه شده است؟
براستی شورای فرهنگ عمومی بافق چه میکند؟
آیا توانسته رضایت عمومی را جلب کند؟ یا رضایت فعالان فرهنگی و عامه مردم جزء شاخصها نیست؟
شما بگوئید #مردانگی این است؟ عده ای شما را وکیل کنند ولی ندانند چه در سر داری؟! شما وکیل شده ای که مسئله ای را پیگیری کنی، اما هیچ از پیگیری هایت بروز ندهی؟ آیا این در مقابل قاضی #ملق_بازی نیست؟
به نظر شما چرا #صداقت در هر جامعه ای، چه دینی وغیردینی یک ارزش است؟ مگر از صداقت و مردانگی چه برمیخیزد که برای بشریت یک ارزش است؟
#شفافیت_آراء_نمایندگان #مطالبه_مردمی است، بنظرتان چرا؟ این مطالبه از گردانندگان جامعه است و برخواسته از کف جامعه، بنظرتان چرا؟ مگر چه شده است؟ مگر چه اتفاقی افتاده که کف جامعه به این نتیجه رسیده است؟
حرف قانون #شفافیت_آراء_نمایندگان این است که جامعه بداند و بداند که نماینده به چه قوانینی اجازه حاکم شدن بر جامعه را میدهد و چه قوانینی از نگاه او و کارشناسان مرتبط با او چنین اجازه ای ندارد؟
پس #شفافیت_آراء_نمایندگان یک درخواست ساده نیست، یک درخواست اطلاعات شخصی هم نیست، #شفافیت_آراء_نمایندگان یک درخواستی است که بر #ضد_لابی_گری قدم برمی دارد، یک درخواستی است که جلوی فسادهای قانونی را می گیرد. لذا به این سادگی تصویب نخواهد شد، آن نمایندگانی که این قانون را رای موافق داده اند قطعا با مابقی تفاوتهایی داشته اند، چراکه موافقت با این قانون یعنی مقابله با فساد حاصل از پنهان کاری! یعنی آن مسائلی که یک جامعه را به دنبال منافع عده ای قلیل یا هر نوع منافع حزب و گروهی خاص به این طرف و آن طرف می کشاند.
#شفافیت_آراء_نمایندگان یک نوع #گزارش_دهی به #ولی_نعمتان_نماینده است که آی #ولی_نعمت_ من ، بنده به نمایندگی از شما در جهت منافع و صلاح جامعه این قانون را موافق، یا مخالف بودم، پس بگوش باشید که بنده در راستای #منافع_ایران_زمین رای داده ام نه منافع حزب و گروه، و نه منافع شخصیم.
بنظر شما #شفافیت_آراء_نمایندگان دردسری برای مردم دارد؟ یا آیا دردسرها و محدودیتهای این قانون، میتواند برای چه کسی با چه هدفی باشد؟
بنظر شما آنگاه که طرح این قانون توسط ۱۹۰ نفر نماینده عاقل و بالغ امضاء گردید ولی در صحن مجلس با موافقت فقط ۶۹ #نفر_آدم_نماینده، مواجه شد، چه برداشتی باید کرد؟ بازتاب این #رفتار_نمایندگان به جامعه چیست؟ آیا آن ۱۲۱ نماینده دوگانه یا منافقانه عمل نکرده اند؟ بنظرتان آن ۱۲۱ نماینده، ولی نعمتان خود را چه فرض کرده اند؟ حال بنظرتان، حیف نیست آن ۱۲۱ نفر را #آدم_نماینده خواند؟ آیا آن ۱۲۱ نماینده که تقریبا نیمی از مجلس را تشکیل میدهند، در هنگام امضاء طرح #شفافیت_آراء_نمایندگان با زوایای این طرح آشنا نبودند؟ آیا بالاجبار امضاء کرده اند؟ آیا کسی یا گروهی، آن ۱۲۱ نماینده را به فشار یا مسائلی دیگر متذکر شده یا منافعی را تهدید کرده که اینگونه طرحی را امضاء کردند و سپس به آن رای ندادند؟
بنظر شما چرا این قانون در ۳۰ کشور دنیا اامی است؟ چرا کشورهایی چون ایالات متحده، کانادا، شیلی، آرژانتین، انگلستان، کلمبیا، رومانی، کره جنوبی، آلمان، فنلاند، ایتالیا، اسپانیا، هلند، و چنین قانونی را چتر مجالس خود کرده اند؟ چنین قانونی، در ارتباط بین مردم و مجلس این کشورها، چه تحولی را به دوش میکشد؟ آیا غیر از این است که آدمهای پنهان کار و منفعت طلب از چنین مجالسی دوری میکنند؟ آیا غیر از این است که منافع چنین جامعه ای ارجحیت دارد بر منافع لابی گران و احزاب؟
براستی آن ۱۲۱ نفر مردم را آدم میدانند؟
بنظر میرسد باید گفت: آقای #آدم! آقای #نماینده! #دور_زدن_ممنوع!
اگر ما شیعه ایم و باید زینت امامان خود باشیم، با لق لقه زبان نمیشود! باید وقت گذاشت، براستی چقدر آماده ایم که برای زینت شدن، وقت بگذاریم؟
اگر ما شیعه ایم و قرار است باعث افتخار ائمه باشیم، با هزینه کذا و کذا نمیشود! باید هزینه داد، براستی چقدر آماده ایم، از خود مایه بگذاریم؟
اگر ما شیعه ایم و خود را شیعه علوی، عزادار واقعی کربلا میدانیم، با افزایش ظواهر نمیشود! باید علی علیه السلام را، حسین علیه السلام را شناخت، براستی چقدر شناخته ایم، آیا میتوانیم در صحنه ای، تصمیم ایشان را حدس بزنیم؟
داستان مسلم ابن عقیل را همه می دانیم، می گویند آنگاه که سفیر امام حسین علیه السلام در کوفه، گله مندی مردم (برای تعجیل در رسیدن امام) را با گوش خود شنید و با چشم خود دید، به شوق آمد، اما کمی بعدتر که درخواست عملی از مردم کرد، چون مولای متقیان علی علیه السلام تنها ماند و دانست که این مردم هنوز با کلام امامشان و راه امامشان آشنا نیستند، دانست که اینان امام را برای خودشان میخواهند، نه خودشان را برای امام، دانست که تعریف سعادت اینان با امامشان فاصله ها دارد، دانست که اینان سبکی بغیر از سبک امامشان را برای رسیدن به سعادت دنیا و اخرت در نظر دارند! ناگفته نماند که عده ای از این مردم هم از ترس همراه نشدند و شاید بهترین آنان نیز معتقد بود که مسلم امام نیست، هیچ کاری نکنید، باید صبر کرد تا امام بیاید! او که بیاید مسائل حل می شود!
بنظر میرسد لازم است بشر بیشتر مواظب خودِ خودش باشد، سعی کند بشناسد و عمل کند به چهارچوبها و خود را بشناسد؛ بنظر میرسد لازم است بیشتر اعمال و رفتارها را تمرین دهد تا به توصیه های ائمه علیهم السلام نزدیکتر شود. بهتر است بیشتر از این، به خود بپردازد تا به آمار و شور و هیجان، که اسلام دین تفکر و تعقل است و خودشناسی از اولین توصیه ها.
کدام عقل سلیم، شوری را که خدای نکرده تفکر را دور میکند، می پذیرد؟ براستی امام، آن هیئتی که نتواند تفکر اول وقت را و نماز اول وقت را برپا کند، می پذیرد؟ اسلام دینی است که نماز را در میدان جنگ هم ستون دین میداند. آنگاه که بزرگترین شخصیت زمان با یارانی اندک، در مقابل انبوهی از شقی ترینها، نماز را برپا میکند، یعنی همین که نماز ستون دین است. تصور نمیشود اگر شور حسینی سرشار از شعور نباشد بتواند راهگشا گردد، به کار امام آید، حتی اگر در سال ۶۱ هجری در زمان واقعه کربلا باشد.
لازم است تفکر کرد، که سبک زندگی و تفکر کوفی سال ۶۱ هجری، چه بود که به کار امام نیامد؟ بیاییم شعورمان را ورزش دهیم که دیوارهای تفکرمان، راهمان را از راه امام جدا نسازد. ان شاء الله قبل از ظهور امام، فراتر از عشق و محبت به امامان، عامل به سیره ایشان بوده، قدمی برداشته شود تا سهمی در کوتاه شدن زمان ظهور بدست آید، و این محقق نمیگردد جز با شناخت چهارچوبهای اسلام، و خواندن و تفکر در کلام ائمه علیه السلام.
بهتر است کمی با خود و با هیئت خود بنشینیم، ببنیم با کلام مولا و امامان خود چقدر آشنائیم؟ فاصله اعمالمان تا کلام ایشان چقدر است؟ چقدر مبلغ تفکر حسینی بوده ایم و چقدر مبلغ شور حسینی؟ چیست، تفکر پشت کلام ایشان که جرج جرداق مسیحی ۲۰۰ بار آن را میخواند !!! اما آن کلام در جامعه ما غریب و مظلوم است!
کدام عقل سلیم یا فرد کار کشته و حسابگری را سراغ دارید که بابت ماموریتی، وقت و فرصت، #بودجه و لشکری از خدم و حشم را در اختیار فرد، گروه یا تیمی بگذارد، بدون #نظارت و #شفافیت؟!. کدام گروه و تیمی چنین ماموریت پرخطر بی بند و باری را متقبل میشود؟! چراکه #گزارش_عملکرد، بزرگترین پشتوانه کاری در هر سیستمی است.
چگونه باید #قضاوت کرد، آن فرد، گروه یا تیمی را که فراری است، از ارائه گزارش عملکردی شفاف و روشن؟ چگونه میشود قضاوتها را مهار کرد تا بدبینیها و شکافها ایجاد نشود از فراری بودن عدهای از نظارت و شفافیت؟!
کارشناسان معتقدند هر سازمانی برای رسیدن به اهدافش باید از امکاناتش به صورت مطلوب و بهینه بهره برداری کند و این امر جز در سایه نظارت و ارائه گزارشهای عملکردی براساس اهداف برنامهریزی شده امکان پذیر نیست، چه دلیلی میتوان یافت برای دوری از گزارشهایی که سنجش و ارزیابی آن میتواند نقاط قوت و قابل بهبود سازمان را روشن، زمینه را برای تصمیمات بعدی مناسبتر نماید؟ واضح است که این روند به نفع هر مجری و کارفرمای کوچک و بزرگی است، مگر غیر از این است که نظارت حمایت از کار اجرایی برای رسیدن به هدف مجری است؟
امروز مردم آن ولینعمتان انقلاب، بویژه جوانان در #گام_دوم_انقلاب همین شفافیت و نظارت را خواهانند تا ضمن تایید حسن انجام کارها، که حاشیهها و #تهمتهای_ناروا را از مسئولین و دولتمردان دور میکند، جلوی هدر رفت احتمالی #سرمایههای_انسانی (مغزهای ایرانی) و همچنین حیف و میل #سرمایههای_مادی کشور را بگیرد. اینگونه که شود شایسته سالاری، اندک اندک ارتباطات رانتی و سفارشی را کنار زده، بر امور کشور سایه میاندازد.
لذا جای تقدیر و تشکر دارد از نماینده پرتلاش و مصمم شهرمان، جناب آقای محمدرضا #صباغیان به واسطه پیشنهاد چنین طرحی و انکه باعث شدند اولین حضور یک بافقی در مجلس شورای اسلامی اینگونه افتخارامیز باشد. #طرح_گزارش_دهی_دولت که کلیات آن با کسب موافقت ۸۳ درصدی در مردادماه ۱۳۹۵ و تصویب نهایی در تیرماه۱۳۹۷ با ۷۱ درصد آرای نمایندگان در صحن علنی مجلس و قانونی شدن ان با مهر تایید شورای نگهبان در دوم مردادماه ۱۳۹۷ راهی را نشانه رفت که انشاءالله درد نبود نظارت و شفافیت را از جامعه ایرانی اسلامی ما میزداید.
این اثرگذارترین قانون نظارتی که مرکز پژوهشهای مجلس نیز بر آن صحه گذاشته و غفلت این سالهای طولانی از آن را با مهر تایید خود جبران نموده است ضمن جان دادن به شفافیت و نظارت در امور اجرایی وزراتخانهها، نمایندگان مردم را از #جایگاهی_تشریفاتی در حوزه نظارت به راس امور آورده، دولتها را نیز از اتهامات متعدد دور نماید.
لذا فرار و گریز دولت از این قانون جای تعجب دارد چرا که ارائه گزارش سالیانهای نموداری و مقایسهای به #نمایندگان_مردم در مجلس (همانان که #بودجه_سالیانه را برای دولت تصویب میکنند)، کمترین توقعی است که متاسفانه از آن غفلت شده است.
اکنون که نامه اعتراضی دولت با دستور مقام معظم رهبری به #هیات_حل_اختلاف_قوا ارجاع داده شده توقع مردم و جوانان ایران اسلامی از آن هیات این است که دوری سالها #گزارشدهی علمی و دقیق دولتمردان که عدم حمایتهای قاطع نمایندگان از بودجه، حرف و حدیث های رسانهای و بعضا تجربههای #نفوذ، #فساد و از دست رفتن #فرصتهای_خدمت را به همراه داشته، با مهر تاییدی انقلابی به سمت شفافیت و نظارت سوق دهند تا کوچکترین روزنهای برای #کمکاری، #سوءاستفاده و هرگونه فساد باقی نماند و #فرصتطلبان که در هر گروه و دولتی به واسطه خصلت ممکن الاخطائی انسان وجود دارند، دست و پایشان بستهتر باشد و انانکه خادم ملتند سالیانه بر عملکرد خود مهر تاییدی رسمی ببینند.
امید است دولت نیز خود را از حمایت جبهه شفافیت و نظارت با سر سپردن به این قانون محروم ننماید.
خدا را شکر به خیر گذشت»، این جمله یکی از دستاندرکاران #عصر_جدید بود. اما خدا داند که باز این روند #عصر_جدید به شرّی دیگر، آسیب یا نابودی یک نوجوان ایرانی دیگر، ختم میشود یا خیر؟
جناب #احسان_علیخانی جهت اطلاعتان عرض میکنم، آن صحنه که همکارتان گفت:خدا را شکر بخیر گذشت، و برایش نوشتید محدودیت سنی دارد، در برنامهای پخش میشود که در دوره پخش شدنش، مشتاقان و علاقهمندان زیادی از تمام سنین جذب کرده است. سوال مشخص بنده به عنوان یک ایرانی این است، چگونه باید فرزندان کم سن و سال ایران زمین را در فرصتی کوتاه از پای برنامهای که علاقهمندش شدهاند، دور کرد؛ آنگاه که با نوشتهای در اوج برنامهای جذاب، اعلام میکنید، محدودیت سنی؟!!!
سرکار #خانم_نونهالی، شما که فرمودید: با چاقو؟! … شماکه خواندید: دنیا نیرزد به انکه پریشان کنی دلی…، دیگر چرا؟! از کجا مطمئنید که خانوادهای از این تشویق و امتیازات شما پریشان نشود؟ چرا نگذاشتید بدیّت و ناپسند بودن آن کار، با نگرفتن امتیاز از یک #مادر_ایرانی، باقی بماند؟ تا مادران ایرانی، نروند در پریشان حالی.
اگر #صداوسیما، قرار است دانشافزائی کند و راهی باز کند، اگر #صداوسیما قصد دارد استعدادی را کشف کند و ترویج دهد، چه ضرورتی دارد از بین این همه کار و استعداد، به مواردی مخاطرهانگیز بپردازد که اندک کنترلی بر افکار بیننده، پس از پخش برنامه ندارد؟ کجا میتوان توجیه کرد و شرایط را محیا کرد جناب مجری؟
جناب مجری، آیا میتوان کنترل کرد اعمال تقلیدی بیننده، بویژه نوجوانان را با چندین بار خواستن و گفتن اینکه: لطفا این کارها را نکنید، این تیمها برای انجام این اعمال، ده سال کار کرده اند!.
جناب #علیخانی، شما که میتوانی تلاش کنی تا پریشانی را از خانواده های #سیده_ایرانی بزدائی، چرا چنین روش سیلواری را پیش گرفته، روح و روان ایرانی را نشانه رفتهای؟ بس نیست از دست دادن یک نوجوان به واسطه برنامه شما؟ جناب #علیخانی، نسوخت آنچه ساخته بودی؟ خدای نکرده، چند نوجوان دیگر در راه مخاطرات #عصر_جدید هستند؟ ماندهام #جامعه_روانشناسان چرا اعتراض نکردند؟ چرا دیگران و دیگران #ساکتند در مقابل این روند؟! کجایند آنانکه معتقدند هدف وسیله را توجیه نمیکند؟!
خدا هدایتتان کند که در اوج جذابیت، تیشه بر افکار و آرامش ایرانیان به بهانه هیجان و #کشف_استعداد میزنید؟ به راستی استعدادهای اینگونهایِ پرخطر، دراین موقعیت حساس کشور، به چه درد خانواده ایرانی میخورد؟ آیا امروز ایران بیشتر از پیشتر، نیاز به استعدادهایی برای رونق تولید و … ندارد؟ آیا اینگونه #آرامش را هدیه، #پریشانی را از خانواده ایرانی میزدایید؟
آمدید جانان همسایه، هرچند به سان رسم و رسوم قدیمی هایتان، آسوو و پتوو، ولی به هر حال خوش آمدید.
گفته بودید گاوی گوسفندی، جلو قدومتان خفه میکردیم، بهتر بود تا اینکه بگوئیم، به هر حال خوش آمدید.
خبردار شده بودیم، پا، خود را به بلندی های آریز رسانده، رسم همسایگی، فرش قدومتان میکردیم، به هر حال خوش آمدید.
گفتند برای بازدید پارک آبشار قدم بر چشم همسایه گذاشته اید! خرسند شدیم، کاش فرموده بودید، جشن و سروری برپا میکردیم، تا فقط عرضه نداریم که به هر حال خوش آمدید.
بافقی بخت برگشته است آنگاه که همسایه به دیدارش بیاید و او خبردار نشود، جوان بافقی، پارک آبشار را به همسایه پیشکش نماید، گر قبول بفرمائید، هر گوشه اردکان که اشاره کنید دپوش خواهیم کرد، تحفه درویشانه ای است تقدیم به همسایه! شاید تلافی کند آن تحفه های کهنه و پخته، پوسیده مان را، چادرملو پردردسر را، مرزهای بد آب و هوای آریز و D19 را . به هر حال خوش آمدید.
حرف زیاد است همسایه، ولی باز جای خرسندیست که شما بالانشین استانید، گفتند بالانشین کشور هم شده اید؟! خدارا شکر. همسایه خوب و بالانشین هم نعمتی است، به هر حال خوش آمدید.
خوب همسایه، راستی شما که توانستید به تنهایی یک حوزه انتخابیه شوید، خوب بود یانه؟! ما که چندین سال است به یمن تقسیم بندی عادلانه آن حاکمان منفعت طلب و حزب باز استان، آن از خدا بی خبران محروم ستیز، همچنان در چاه بزرگترین حوزه انتخابیه گیریم و در دویدن برای حل مشکلاتمان کم می آوریم. همینجا سوالی کنمت همسایه، تقاضا دارم به پاس سالها همسایگی صادقانه و بدور از منفعت طلبی پاسخم بفرمایی، حوزه انتخابیه کوچک و تنهاییو به درد میخورد؟ آخر من مانده ام، اگر خوب است پس چرا شما پارک آبشار ندارید!!! اگر بد است پس چرا شما پارک آبشار ندارید!!! به هرحال خوش آمدید، ما که در این سالیان دراز هر چه انرژی گذاشتیم که این میراث حزب بازان استان دارالعباده را شقه کنیم، نشد، بنظرت دیگر دنبالش برویم، فایده ای دارد؟!
محبتی کنی این راهنمائی را در عوض خوشیهایی که از ما به شما رسیده، بفرمائی، باز هم از خجالت همسایه در خواهیم آمد.
رسیده یه دست پینه کرده داشت و یه زبون نمکدار.
یه روز از اون روزای کاریش به نرسیدهای گفت: بیا بشین، میخوام، خیرم بهت برسه.
نرسیده: چطو شده؟!
رسیده: یکتا زمین دارم تو رشده، نرسیدگی نکن، بیا و تو هم با دست بدست، یه نونی بخور.
نرسیده: چیکار کنم؟!
رسیده: نون بخور! نون. نرسیده مثی که حالت خوب نی؟!
نرسیده: ااا
رسیده: بگیر و چند قراض بالاتر بده یه گیرافتیدهای یا بیخبری مث خودت. خلاصه، کار راهانداز باش، کنارش، نونم بخور.
نرسیده: اخه، مگه الکیه؟ مگه ده قانون و قاعده نداره؟!
رسیده: ببین نرسیده، تا یاد میدم، واس ماس. نون توشه. همه رقم آدمی که فکرشو بکنی، کارش بکارم گرفتار شده! خدا رو بهم کرده، کارساز ملت شدم.
نرسیده: اون وقت انصاف چطو میشه؟
رسیده: عجب نرسیدهای هستی؟ دارم کار مردم را راه میندازم!!
نرسیده: نه گفتم این دست تو دست…
(رسیده پرید تو حرف نرسیده و گفت): دستت درد نکنه، میخوای گیر بدی به دستای پینه کردم!! طرح جامع، کمر زمیناای ده رو شکسته، نمیدونی زمین خونه تو ده نی؟! میخوای خدمت کنی به خلق الله، بسمه الله؟ فعلا چهار تا قلق یادت میدم تا راه بیفتی، بتونی هم نون دست به دستی بخوری، هم کمکی برسونی به مردم و جوونااا:
۱- بعضی مواقع بایستی یادت باشه که بگی: ده داره پیشرفت میکنه، آهنا، داره فولاد و گندله میشه!
۲- زمیناای سه کنجی ده دست بچه های خودمونه، بایستی شارژ بشه. پ حواست باشه، این عبارت رو براش پخش کن که، سه کنجی ده یه اتاق بساز، به دو تا اتاق.
۳- ببین، زمیناای اونور ده، تو برنامه بچههاست. نون خوبی داره. پ حواست باشه، فعلا بگوتا گوش به گوش برسه و زبون به زبون بشه که اونجا زمین خریدن پول دور ریختنه.
۴- اینم تو گوشت فرو کن: خیرت برسه به جوونااا. تا قاعده دنیا برات خیر بسازه و پول بشه برات، اون وقت سر بزنگاه، بزن به زمیناای اونور ده.
نرسیده، مخلص کلام رو بهت بگم: پر دارن، خیرخواهی میکنن و نون میخورن، تو هم بخور، نرسیدگی نکن. کارت به قانون و انصاف و بزرگتر ده و نظارت نباشه، درسایه چهارتا قلق که گفتمت و بیسایگی چهارتای بعدی که گفتمت کارت نباشه، در ده آهن و نخل و افتاب ، نون پره پررر. بیا بشین توهم خودت رو بساز.
درباره این سایت